موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 8
کل بازدید : 62022
تعداد کل یاد داشت ها : 25
آخرین بازدید : 103/2/9    ساعت : 6:37 ع
همسنگـــــران ارزشی
درباره
زهــــــرا گمنامـــــ[1]

سردار... نمی دانم چه خطابت کنم! بگویم: شهید؛ اسیر، مفقود؛ نمی دانم!!! می خواهم تو را جاوید الاثر بخوانم... چرا که نام ویادت تا پایان عمرم در قلبم جاودان خواهد بود. ................................................... خـــــــــــــــــــــــــــدایا...دلم نمیخواد بمیرم! منو **شــــــــــــهید** کن!!! منو مال خــودت کن......آمــــــــــــــــین
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
امکانات دیگر






 

حاج احمد در یکی از روزهای که منافقین دستور داده بو دند که

هر که با لباس سپاه یا با ریش باشد با چاقو یا سلاح دیگر به

چنین افرادی حمله کنند حاج احمد با ماشین سپاه با چند نفر از

همرزمانش روی پل حافظ در حال عبور بودند که یکی از همرزمانش

به حاج احمد میگه حاجی تو زن وبچه نداری شیشه ماشین ببر

بالا مگه نمی دونی منافقین نارجک تو ماشین پاسدارها می اندازند

حاج احمد به راننده میگه بزن ترمز هرکی می ترسه بیایید پایین 

حاجی میگه (من با خدای خود عهدبسته ام که به دست شقی ترین

افراد یعنی اسراییل ها کشته  شوم)

این حرف حاج احمد در پاییز سال 1360که هنوز حاج احمد در نبرد

با دشمنان بعثی هستیم می زند چون که او با خدا عهد بسته بود

وخدا هم خلف وعده نکرد وبه آرزویش رساند و این اتفاق در تاریخ

14/4/1361 می افتد.






      






      

 

مهدی باکری در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد.

در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست

در کسب پیروزی موثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم

مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی

چون عملیات بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی،

 والفجر 1 تا چهار و عملیات خیبر در سمت‌های مختلف شرکت کرد.

در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه

حضور داشت.

در عملیات خیبر زمانی که خبر کشته شدن برادرش را به وی دادند،

بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت:

 شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌است.

در حین عملیات بدر و در حالیکه نیروهای بعثی با محاصره کامل سربازان

تحت امر باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح

بودند، احمد کاظمیو محمود دولتی با اصرار از وی می‌خواهند که با عبور

از دجله و پیمودن فاصله700 متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان

خود را نجات دهد؛ ولی این درخواست هر بار با جواب منفی وی روبرو می‌شد

تا اینکه بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ 25 اسفند 1363 به

شهادت رسید.در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش

بوسیله قایق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی

 یکی از سربازان بعثی قرار گرفته، در اروند رود غرق می‌شود. پیکر وی و سایر

سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان جاویدالاثر می‌باشد.